جدول جو
جدول جو

معنی شی تونک - جستجوی لغت در جدول جو

شی تونک
شیطانک، از ادوات متصل به سازهای زهی زخمه ای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نهمین از خانان مغولستان از نسل چنگیز از 843-856 هجری قمری (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
نام زنی یونانی بدکاره. هارپالوس از سرداران اسکندر که اسکندر هنگام لشکرکشی از بابل به هند ویرا برای حفاظت خزانه و وصول مالیاتها در بابل گذارده بود این زن را از یونان خواست و به او هدایای بسیار داد و پس ازفوت جنازه وی را تشییع مطنطنی کرد و مقبرۀ باشکوهی برای او در آتیک ساخت. (ایران باستان ج 2 ص 1882)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است دوفرسنگی میان جنوب و مشرق اشفایقان در فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نعناع (در دیلمان و گیلان)
لغت نامه دهخدا
(تُنْ)
نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر نطقهای او درآیند. این مرد مهارتی بسزا داشت و از حیث آوای رسا و سخن بلیغ معروف به ود وبا همه مهارتی که در سخنگوئی و طلاقتی که در لسان وبلاغتی که در بیان داشت نتوانست با دموستن مقابلی کند زیرا بگفتۀ دیودور (کتاب 16 بند 85) این نطاق نطق خود را نوشته است و عقیده دارد که جوابش به نطق پی تون بهترین نطقی است که کرده و خود او گوید: ’در این زمان من زمینه را در مقابل پی تون از دست ندادم و حال آنکه امواج فصاحت او ما را فروگرفته بود و از هر طرف فشار می آورد’. (ایران باستان ج 2 ص 1202 و 1203)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. سکنۀ آن 100 تن و آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات وارزن و زیره است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دلقک همراه با بندباز، شاهین ترازو، ماشه ی تفنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
پونه
فرهنگ گویش مازندرانی
قاصدک
فرهنگ گویش مازندرانی
تارهای عنکبوت معلق در هوا که در اثر باد پراکنده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ماشه ی تفنگ، دلقک همراه بندباز
فرهنگ گویش مازندرانی